تربيت بدني

ورزش و تربيت بدني

تأثير فضاي مجازي بر تعليم و تربيت رسمي

۵ بازديد

چكيده
تأثيرات و پيامدهاي مثبت و منفي فضاي مجازي بعنوان يك پديده نوين در اجتماعات انساني در حال گسترش است .هر روز از سوي صاحب نظران و رسانه ها نقش مثبت اينترنت و فضاي مجازي درتوسعه اقتصادي و نقش منفي آن در توسعه فرهنگي برجسته سازي مي شود. انسان بر اساس طبيعت ذاتي خويش احتياج به برقراري ارتباط دارد، واز آغاز براي برقراري ارتباط و رساندن پيام خود به ديگران ، شيوه هاي گوناگون را به كار برده است ؛ از اشاره هاي رمزگونه اوليه گرفته ، تا استفاده از پيشرفته ترين وسايل ارتباطي مدرن امروزي. رسانه ها و وسايل ارتباط جمعي كه در گذشته داراي رشدي كند و ناچيز بوده ، در عصر حاضر با تحول چشم گيري روبه رو شده اند؛ به گونه اي كه عصر حاضر را «عصر اطلاعات و ارتباطات » مي خوانند؛ آن هم ارتباط جوامع انساني؛ يعني ارتباط بين كالا، سرمايه ، فرهنگ و اعتقادات كه به آساني از مرزهاي جغرافيايي مي گذرند و وارد قلمرو ديگر جوامع مي شوند. هم چنين عصر حاضر را «عصر جريان هاي اجتماعي و تحول » نيز ناميده اند؛ تحول در عقايد، انگاره ها، پيام ها و ارزش ها. در چنين برهه اي از زمان كه فضاي مجازي جهان را به دهكده اي كوچك مبدل كرده و مردم جهان را از كوچك و بزرگ با فرهنگ و باورهاي متفاوت با يكديگر مرتبط نموده ، مباحث تربيتي فرزندان را با چالش روبه رو ساخته است آنچه در اين عصر براي والدين مهم است ( مجله افق ، بهمن ١٣٨٨ - شماره ٢٥٧ ) آشنايي با مباني تعليم و تربيت و توجه به چالش هاي تربيتي اين ابزار مدرن است
.براي تعليم و تربيت تعاريف بسياري بيان شده است . تعريف تعليم و تربيت ، عبارت است از فراهم آوردن زمينه ها و عوامل به فعليت رساندن يا شكوفا ساختن شخص در جهت رشد و تكامل اختياري او به سوي هدف هاي مطلوب و بر اساس برنامه اي سنجيده شده مي باشد. (فلسفه تعليم و تربيت ، دفتر همكاري حوزه و دانشگاه ، ج ١، ص ٣٤١ ـ ٣٦٦)

مقدمه
در شرايطي كه فرزندان با هدايت والدين بايد الگويي مناسب براي خود برگزينند و مسير زندگي خويش را انتخاب كنند، با ورود به اين دهكده جهاني، به دنيايي بي انتها متصل شده و با آن خو مي گيرند و طبق راه ورسم آن رشد نموده و بلوغ جسمي و روحي پيدا مي كنند. در چنين فضايي اگر فرزندان به ارتباطات انساني و واقعي اطرافيان و مسايل اجتماعي پيرامون خويش كم توجه و در برخي از اوقات بي توجه شوند، هشداري جدي براي خانواده ها محسوب مي شود كه بايد درصدد رفع اين مشكل برآيند؛ زيرا ممكن است صدمات جبران ناپذيري را سبب شده و ديگر توان كنترل فرزندان خود را از دست بدهند. نسل كنوني در شرايطي قرار دارد كه استفاده از رايانه و به خصوص اينترنت در زندگي شان اجتناب ناپذير است . در ميان فناوري هاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي كه ساختار اطلاعاتي جوامع امروز را تغيير داده اند، اينترنت كه فضاي مجازي را در زندگي واقعي انسان وارد كرده ، از ويژگي هاي خاصي برخوردار است و تأثيرگذاري آن در بخش هاي مختلف زندگي انسان ، روزبه روز در حال افزايش است . شبكه اينترنت به نوعي توانسته همه رسانه هاي نوين را در خود جاي دهد. اينترنت به علت دارا بودن ويژگي هاي خاصي مانند دسترسي به فضاي مجازي تعليم و تربيت هاي ، ظرفيت بالاي نگهداري اطلاعات ، قابليت استفاده گسترده از بايگاني هاي عظيم و غني رسانه هاي متني، صوتي و تصويري، تعامل دوسويه ، تمركززدايي، چندرسانه اي بودن ، سرعت دسترسي به اطلاعات بدون كنترل ، توجه فرزندان را بيشتر از رسانه هاي ديگر به خود جلب نموده است . اين ابزار به خودي خود مي تواند رقيبي براي والدين محسوب شده و فرزندان را از بسترهاي تربيتي والدين جدا سازد.( مجله :افق ، بهمن ١٣٨٨ - شماره ٢٥٧)
بيان مسئله
كاربرد فناوري اطلاعات و ارتباطات در جهان معاصر با سرعت فزاينده اي درحال گسترش است و همه ابعاد زندگي از جمله تعليم و تربيت را در شكل هاي متفاوت آن دچار دگرگوني كرده است .توسعه فناوريهاي اطلاعاتي و ارتباطات در برنامه هاي نظام آموزش و پرورش گامهاي موثر و ماندگاري است كه مي تواند تحول كيفي اهداف ،برنامه ها، روشها ، شيوه ها و در نتيجه اثر بخشي آموزش و پرورش را به دنبال داشته باشد. پيش بيني مي شود با توسعه فناوري ارتباطات و اطلاعات رويه هاي ديرينه و مشكلات لاينحل ، از قبيل امور كاربردي آموزش و پرورش ، تمركز روي توانايي و نيازهاي فراگيران ، نهادينه كردن دانش آموز محوري به جاي كلاس محوري و تغيير نقش معلم به عنوان راهنماي دانش آموزان و نهايتا اصالت بخشيدن به آموزش مادام العمر محقق خواهد شد ؛ اما آنچه در اين ميان حلقه مفقودشده تفكرات آموزشي را تشكيل مي دهد و توجه به آن حائز اهميت است دقت در به كاربرد مثبت يا منفي فناوريهاي اطلاعات و ارتباطات در نظام آموزش و پرورش مي باشد.(غلامي ،دشتي.تاريخ فلسفه تعليم و تربيت )
فناوري هايي كه از تدريس حمايت مي كنند باعث ايجاد يادگيري معني دار و هدفمند مي شوند، همچنين باعث تغيير روش هاي سنتي و معلم محور به تدريس و يادگيري فراگير محور مي شوند. نتايج مطالعات نشان مي دهد كه معلمان ماهر در كاربرد فناوري اطلاعات بهتر مي توانند دانش آموزان را در يادگيري هدايت كنند. حل مسئله و مهارت هاي سطح بالاي تفكر، تفسير و تحليل اطلاعات ، مديريت زمان و توانايي اولويت بندي مهارت ها در فضاي اطلاعاتي و جامعه جهاني مبتني بر اطلاعات توسعه مي يابد و اين منوط به اين است كه معلمان و دانش آموزان بتوانند به نحو موثر و اصولي از فناوري استفاده كنند.
علم و فناوري هر دو سازنده تمدن بشر است توسعه هر كدام بدون ديگري ممكن نيست .علم به معني شناخت عالم هستي و يافتن قوانين حاكم بر طبيعت است .در صورتي كه منظور ازفناوري كاربرد علوم و يافته هاي علمي در عمل با استفاده از رويه ها و مطالعات منظم و جهت دار براي ارضاي خواسته هاي مادي است و غالبا با اختراعات و كاربرد وسايل و تجهيزات در ارتباط است .فناوري دانستن چگونگي انجام كار و فرايند اخلاقي است كه درآن ابزار منابع و نظام ها براي حل مساله بكار گرفته ميشوند تا كنترل انسان را در محيط طبيعي افزايش دهند و شرايط زندگي انسان را بهتر سازند."سمپوزيوم بين المللي درمورد ياددهي فناوري د رآموزش عمومي ,يونسكو,١٩٨٥,ص ٨"بطوركلي آموزش دو هدف عمده دارد:١.آماده كردن جوانان براي كسب دانش و مطالعات بيشتر٢.آماده كردن جوانان براي دنياي كار و زندگي.اولين هدف مربوط به آموزش علوم و دومين هدف مربوط به آموزش فناوري است .اين دو هدف لازم و ملزوم يكديگرند و جدا سازي علوم از فناوري د ركيفيت آموزش اثرات نا مطلوبي دارد(مجله تكنولوژي آموزشي ( ماهنامه آموزشي ـ پژوهشي ) دوره هفدهم )

اهداف تحقيق
اين تحقيق با هدف بررسي تاثيرفضاي مجازي برتعليم و تربيت انجام شده است .
اهميت تحقيق
آموزش فناوري غير از آموزش فني يا حرفه اي است .بخشي از برنامه آموزش عمومي را فناوري تشكيل ميدهد. هدف از اين آموزش ارائه دانش و اطلاعات فناوري بعنوان بخشي از آموزش هاي رسمي و پايه اي براي همه مردم است .از اين رو مدرسه مناسب ترين مكان براي پرورش درك درست دانش آموزان از مفهوم فناوري و نقش ان در تكوين و شكل دهي فرهنگ ها است . دانش آموزان از همان سال هاي اوليه تحصيل بايد بدانندكه فناوري يعني تلاش ادمي , خواه اين تلاشها(فناوريها)توسعه كيفي انسانها را فراهم كند و خواه جامعه را به نابودي بكشاند , چيزي است كه به تصميم خود انسان ها بستگي دارد.ضمن اينكه در مدرسه از دانش و اطلاعات لازم درباره نظام و منابع مورد مصرف آنها بحث ميكنند بايد در همان حال نيز شيوه هاي شناخت ,توسعه , بهره گيري مفيد و چگونگي كنترل فناوري ها را به دانش آموزان ياد داد تا از همان دوران كودكي در برابر فناوري هاي جديد با مسئوليت ها ارزش هاي اخلاقي و انساني خود به خوبي آشنا شوند.آموزش هاي مدرسه اي سبب مي شود كه دانش آموزان درآينده بهنگام طراحي و توليد هر گونه فناوري ابتكاري نخست درباره هدف و نتايج آن بدرستي بينديشند و به توسعه كيفي جامعه علاقه مند شوند.دراين راستا نقش مدير و معلم اهميت خاصي دارد.(سليماني.آمنه )
چارچوب نظري
فضاي مجازي يا همان انترنت ، يك تخصص ميان رشته اي است كه جهت ايجاد امكان ارتباط از راه دور، دسترسي به اطلاعات و جلوگيري از انباشت و انحصار آن مورد استفاده قرار مي گيرد(به نقل از شريفي،١٣٨٣).واژه ي فناوري اطلاعات اولين بار از سوي ليويت و وايزلز در سال ١٩٥٨به منظور بيان نقش رايانه در پشتيباني از تصميم گيري ها و پردازش اطلاعات در سازمان ها به كار گرفته شد(صرافي زاده ، ١٣٨٣،ص ٢٢).استفاده از فناوري اطلاعات و ارتباطات در تعليم وتربيت منجر به كاهش محدوديت هاي يادگيري، تقويت برابري فرصت ها، تربيت نيروهاي انساني متناسب باعصر دانش و اطلاعات ،كارآيي و بهره وري در آموزش و پرورش ،كسب مهارت هاي جديد تدريس در مربيان ، اين تحولات ميتواند جز پيامدهاي مثبث فناوري باشند(ليتل جان ، اي،٢٠٠٢).ازپيامدهاي منفي فضاي مجازي را ميتواند به موارد زير اشاره كرد: افزايش خطر انزواي اجتماعي و دميدن در تنور فرديت ، زير سوال رفتن اقتدار سنتي مربيان به عنوان منبع مطلق دانش و اطلاعات ، سطحي بار آوردن متربيان و عادت دادن به كپي كردن اطلاعات ، نبود روابط چهره به چهرن مربي و متربي در نظام آموزشي(يونسكو،٢٠٠٢).
در حال حاضر، روش هاي سنتي آموزش ديگر قادر به پاسخگويي به نيازهاي رشد و گسترش مداوم مهارت هاي آموزشي نيستند.
فناوريهاي جديد فرصت هاي بيشتر، جديدتر، و جذاب تري را براي آموزش و پرورش ارائه ميكنند، مانند: فرصت كسب تجربه يادگيري متناسب با توانايي و شيوه يادگيري هر متربي (امين پور، ١٣٨٦).

نمونه تحقيق :
در اين ارتباط ، نمونه گيري انجام نشده ، بلكه منابع در دسترس ، مورد مطالعه و بررسي واقع شده است . نمونه در اين پژوهش متون منتخب شده است كه در آن پيامدهاي مثبت و منفي فضاي مجازي و انترنت در تحولات تعليم و تربيت به تصوير كشيده شده است .
متون منتخب شده به صورت هدفمند بر اساس سوالات پژوهش گزينش شده اند.

روش پژو هش
روش تحقيق حاضر توصيفي است . در تحقيقات توصيفي محقق به دنبال چگونه بودن موضوع است و ميخواهد بداند پديده ، متغير، شيء يا مطلب چگونه است . به عبارت ديگر، اين تحقيق وضع موجود را بررسي ميكند و به توصيف منظم و نظام دار وضعيت فعلي آن ميپردازد و ويژگيها و صفات آن را مطالعه و در صورت لزوم ارتباط بين متغيرها را بررسي مينمايد.
شيوه تحليل داده ها
در اين پژوهش مطالب جمع آوري شده بر اساس اهداف و سوالات پژوهش طبقه بندي شده است و سپس بر اساس سوالات تحقيق مورد تحليل قرار گرفته است .

تأثيرات فضاي مجازي بر تعليم و تربيت رسمي
فناوري اطلاعات يا فضاي مجازي به مثابه بخشي از فرايند يادگيري به سه شكل به كار مي رود :يكي به مثابه هدف ,ديگري به مثابه رسانه و مورد سوم به مثابه ابزاري كه اغلب براي سازمان و مديريت در مدارس مورد استفاده قرار مي گيرد . در مورد دوم فناوري اطلاعات و ارتباطات فرايند يادگيري را تشكيل نمي دهد , اما استفاده از آن در كلاس درس , يادگيري را حمايت مي كند.
نمونه اي از كاربرد فضاي مجازي معطوف به سازمان و مديريت در يك نظام نظارتي دانش آموزـ محور است .كاربرد فناوري اطلاعات به صورت يك هدف در دروس خاصي از قبيل آموزش رايانه با انفورماتيك سازمان مي يابد. در اين قسمت دانش آموزان با
مهمترين دروندادها و بروندادهاي فناوري اطلاعات كه پديده اي مهم ولي پنهان در جامعه است آشنا مي شوند و هدف از آموزش آن جلوگيري از بي سوادي در رايانه است .شكل سوم به مثابه رسانه اي براي يادگيري و تدريس است .دراين حالت به آن به منزله ابزاري براي تدريس و يادگيري اشاره مي شود ,رسانه اي كه از طريق آن معلمان مي توانند تدريس كنند و فراگيران ياد بگيرند . فناوري اطلاعات به صورت يك رسانه به اشكال گوناگون ظاهر مي شود . اشكالي مثل تمرين هاي علمي , شبيه سازي , تدريس خصوصي , نظام هاي يادگيري انفرادي , نظام هاي تهيه و تدوين آزمون و... كاربرد واقعي و رايج فناوري اطلاعات و ارتباطات به صورت يك رسانه بسيار نادر است , گر چه علاقه فزاينده اي براي استفاده ازآن وجود دارد .محيط فضاي مجازي يا سايبري، عالمي است كه قواعد و ويژگيهايي دارد و رسانه نيز در اين عالم متناسب با مقتضيات آن كار مي كند. فضاي مجازي مجموعه اي از تعاملات شامل برقراري ارتباطات ، توليد، نشر، تبادل و دريافت اطلاعات است كه توسط كاربران در بستر شبكه هاي اطلاعاتي و ارتباطي و بويژه اينترنت انجام مي شود. رسانه ها در فضاي مجازي چند نوع اند، نخستين سطح آن ، «كاربران فعال » و سطح بالاتر «مؤسساتي» هستند كه از طريق يك صفحه يا وب سايت به نشر محتوا، شامل خبر، فايل متني و صوتي و نظاير آن ميپردازند .در سطحي بالاتر «رسانه هاي اجتماعي كاربرمحور» قرار ميگيرند، كه به ديگر رسانه ها و كاربران امكان مي دهند در بستري كه آنها فراهم مي كنند محتواي خود را نشر دهند يا به محتواي منتشر شده دسترسي داشته باشند. مصداقي از اين نوع رسانه ها، شبكه هاي اجتماعي هستند، اداره كنندگان اين نوع سوم ، گرچه خودشان توليد محتوا نميكنند، اما عملا بيشترين تأثير را در محيط رسانه اي فضاي مجازي دارند.


بي شك رشد روز افزون اينترنت فوايد و اهميت غير قابل انكاري دارد . چندان كه در دوران حاضر، نقش محوري اينترنت چنان اساسي است كه بدون آن امكان برنامه ريزي، توسعه و بهره وري در زمينه هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و علمي در جهان آينده امكان پذير نخواهد بود. اينترنت به عنوان رسانه اي قوي و تكنولوژي چند رسانه اي، اكثر نيازهاي بنيادين بشر را تأمين مي كند و همين مسأله موجب كشش افراد براي تأمين نيازهايشان به دنياي مجازي است . تا حدي كه اين وابستگي تبديل به اعتياد آن ها به اين محيط مي شود و نبايد از پيامدهاي ناگوار و مخرب آن به ويژه در زمينه هاي اجتماعي و فرهنگي غافل ماند. البته سخن گفتن ازآسيب هاي اينترنت به معناي نفي اين پديده و نگاه منفي بدان نيست . بلكه واقعيت اين است كه اينترنت داراي كاركردهاي مثبت و منفي مي باشد. اينترنت از فن آوري هايي نيست كه بي چون و چرا تحميل شده باشد بلكه رسانه اي است كه به انتخاب خود همان طور كه هست ، مي توان از آن استفاده كرد و يا به طور كلي از آن چشم پوشيد. اينترنت به مثابه يك تيغ دو لبه است كه با آموزش صحيح و فرهنگ سازي مي توان ، استفاده هاي فراواني از آن نمود. در غير اين صورت با استفاده نامناسب ، آموزش غير اصولي و عدم وجود فرهنگ كاربري، هويت اجتماعي و فردي انسان به وسيله آن از بين مي رود.
پيامد هاي مثبت
آموزش و پرورش در عصر اطلاعات و ارتباطات :
با كمك فناوري هاي اطلاعات مي توان نابرابري ها در دسترسي آموزشي و كيفيت آن را كاهش داد و سيستم هاي آموزشي مي توانند دانش و مهارت هاي يادگيرندگان خود را ارتقاء دهند ، خلاقيت ، تفكر نقادانه و يادگيري چگونگي يادگرفتن آنها را تشويق كنند و بهبود بخشند ( يونسكو ، ٢٠٠٣ ) ظهور فناوري جديد اطلاعاتي و ارتباطي در عصر اطلاعات ، شكل جديدي از محيط يادگيري تعاملي ، خلاق و فعال را ايجاد كرده است ، به نحوي كه همۀ افراد قادرند در هركجا و هر زمان به اطلاعات مورد نياز خود دست يابند . توسعه اين فناوري ها به قدري چشمگير و فراگير است كه نمي توان تاثيرات آن را بر آموزش و پرورش ناديده گرفت . هم اينك استفاده از ظرفيت هاي توسعه يافته فناوري هاي اطلاعاتي - ارتباطي در بخش آموزش و پرورش امري اجتناب ناپذير و ضروري است . فناوري اطلاعات چهرة آموزش سنتي را به طور كلي دگرگون كرده است . اين امر به ويژه در آموزش كشورهاي پيشرفته نقش متحول تري را به عهده داشته است . ورود به اين دوره و حضور فعالانه و باانگيزه در آن مستلزم فراهم سازي شرايط و امكاناتي است كه مهمترين آن بستر سازي مناسب براي استفاده مطلوب از آن است . از اين رو نمي توان از تأثير روز افزون فناوري هاي نو و توانايي هاي آنها در بخش آموزش و پرورش چشم پوشي كرد . امروزه جامعۀ اطلاعاتي به سرعت در حال گسترش است و آموزش و پرورش بخش مهم و اصلي اين تغييرات است بسياري از جوامع بيم آن دارند كه نتوانند آموزش و پرورش خود را با نيازهاي روز جامعه همگام كنند و از ديگر جوامع عقب بمانند . به همين دليل ، در بسياري از كشورها برنامه هاي ملي و بنيادي در بخش آموزش و پرورش در زمينه دسترسي به فناوري هاي نو اطلاعاتي و ارتباطي به وسيله دولت پيش بيني و به اجرا گذاشته شده است .
آنچه در «جامعۀ اطلاعاتي » بخصوص در بخش آموزش و پرورش موردتأكيد است . صرف سرمايه گذاري و كاربرد سخت افزاري و ابزار گونه فناوريهاي اطلاعاتي - ارتباطي و استفاده از آن براي انبار كردن اطلاعات نيست . بلكه مسئله مهم و اساسي كه بيانگر ارزش واقعي و به كارگيري اين فناوري ها در آموزش و پرورش است ، توانمند سازي دانش آموزان در برگزيدن و انتخاب اطلاعات مورد نياز است ، يعني آنچه كه قدرت تشخيص نياز و يافتن راه حل هاي رفع آن نياز را در اختيار دانش آموزان قرار مي دهند در اين صورت دانش آموزان به مرحله خود رهبري مي رسند و قادرند فناوريهاي اطلاعاتي ارتباطي را در خدمت خود بگيرند نه آن كه خود به خدمت آن درآيند . اين گونه است كه فناوري نه فقط يك ابزار، بلكه روشي نو در آموزش و پرورش را بنياد مي نهد .
كاركرهاي فناوريهاي آموزشي در يادگيري
قبل از اينكه در مورد اين كاركردها بحث كنيم بايد بگوييم شناخت آنها در امر يادگيري رهنمودهاي سودمندي هستند كه كارشناسان آموزشي معلمان و دانش آموزان رادر انتخاب يا طراحي و توليد رسانه ها و راهبرهاي خاص آموزشي ياري مي كند.
صاحبنظران نقش فناوريهاي آموزشي در امر يادگيري را به چهار دسته تقسيم كرده اند:
كاركرهاي آموزشي (تدريس ):
در كاربرد فناوري آموزشي كه ,شامل شيوه يادگيري توضيحي است ,نظام فناوري ا,طلاعات ,پديده ها, جريان اموزش و نحوه اجراي آموزش را فراهم ميكند تا دانش اموزان بتوانند مشكلي را حل كنند پرسشها را پاسخ دهند و شيوه انجام دادن كاري را به مرحله عمل درآورند.

تعليم و تربيت ليبراليستي

۸ بازديد

چكيده :

ليبراليسم در قرن هفدهم با نظرات و كتابهاي جان لاك و شرايط سياسـي اجتمـاعي آن دوره در مغـرب زمين ظهور كرد و مدتي پس از ظهورش تاثير عمده اي درهمه ابعاد فردي و اجتماعي زندگي انسان و ازجمله نظام تعليم و تربيت بجا گذاشت و در طول بيش از سه قرني كه از پيدايش آن مـي گـذرد هنـوز منشاء بسياري از تحولات در جهان بوده و هست .نويسنده اين تحقيق تلاش دارد بـه روش مـروري و كتابخانه اي و با استفاده از منابع مختلف موجود بـا بيـان مقـدمات و كليـاتي از نظـرات و آراء فلسـفي و تربيتي متفكران قرن هفدهم مغرب زمين ،عوامل زمينه ساز ،تاريخچه پيدايش ليبراليسم را تبيين كرده و همچنين به پاره اي از نظرات و آراء تربيتي و فلسفي جان لاك به عنوانمتفكرِ مبدعِليبراليسم بپردازد و در نهايت به آرائ تربيتي وديدگاه آموزش و پرورشي نشـات گرفتـه از ايـن نحلـه فكـري و موضـوعاتي همچون روش آموزش ،محتوي آموزشي و اهداف آموزش و پرورش ليبراليستي بپـردازد. ايـن تحقيـق بـا هدف بررسي تعليم و تربيت از منظر ليبراليست ها انجام گرفته است.


كليد واژه: آموزش ،ليبراليسم


1

مقدمه

در قرن هفدهم در اوضاع سياسي و اجتماعي مغرب زمين نسبت به قرن پيش از آن، دگرگوني چنداني ديده نمي شود ، قـرن هفدهم ،قرني است كه انقلاب علمي سده قبلي در آن ادامه پيدا كرده وحتي سرعت و شتاب بيشتري يافت . در اين قرن جان لاك انگليسي با ارائه نظرات و تاليف كتابهايش ،پايه گذار نحله فكري ليبراليسم شدو ليبراليسم در اندك مدتي به علت وجود پـاره اي از شرايط سياسي و اجتماعي و اقتصادي در مغرب زمين با استقبال بسياري مواجه و موجدِ بسياري از تحولات در آن قرن و قـرون بعدي ،در حوزه تعليم و تربيت و سياست و حكومت ها گرديد . پاره اي از شرايط موجود در آن عصر به اين شرح است كه:

نظام فئودالي هنوز برقرار است و ادامه داردوكليسا ازآن پشتيباني مي كند.طبقه نوخاسته بورژوازي در اكثر كشورها بـا نظـام موجـود كليسا علي الخصوص در آموزش و پرورش رقابت مي كند.جنگهاي فرقه اي كاتوليك و پروتستان به پايان رسـيده و متوقـف شـده ومذهب جديد پروتستان رفته رفته پذيرفته شده است. مذهب ارتدكس در شرق اروپا، مذهب رسمي گرديده است. تضاد بين مذاهب از حالت قبلي خارج و به صورت مبارزه فكري و فرهنگي در آمده است( مثل آموزش فرقه يسوعي هـا و يـا فرقـه ژانسـني و...) در زمينه علم و صنعت نيز ، پيشرفتهاي قرن گذشته ادامه يافته و شتاب بيشتري نيز گرفته است.(كاردان ،(108

افرادي همچون كپلر آلماني ، گاليله ايتاليايي و نيوتن انگليسي ظهور كردند كه كارهاي علمي آنهـا موجبـات تغييـر در فنـآوري هاي آن زمان و همچنين تغيير در نگرش مردم نسبت به عالم و زندگيشان را فراهم سـاخت.البته بعضـي از ايـن نظـرات همچـون نظريه گاليله و مركزيت خورشيد و گردش زمين به دور آن با اعتقادات كليسايي در تضـاد بودنـدو كشيشـان در مخالفـت بـا آن بـر پرداختند. (كاردان ،(108

با پيشرفت علوم ، متفكراني همچون رنه دكارت فرانسوي 1595-1650)م) و فرانسيس بيكن(-1626م(1560 مطرح و روشهاي جديدي براي مطالعه طبيعت پيشنهاد مي كنند و زمينه را براي آزاد انديشي فراهم ميسازند. بطوريكه دكارت شرط دست يافتن بـه حقيقت امور را،درست راه بردن عقل مي داند.(عقل گرايي) اما فرانسيس بيكن شرط دست يافتن به حقيقـت امـور را در مشـاهده و تجربه مي داند.(تجربه گرايي) هر دو ي آنها ،پيروي كوركورانه از پيشينيان را رد مي كنند و انسان را براي دسترسـي بـه زنـدگاني بهتر به كوشش علمي با روشهاي جديد يعني تجربه و تعقل فرا مي خوانند آنها در واقع تشويق به خردگرايي و تجربه گرايي دارند و اين دو فلسفه در آراي تربيتي متفكران بعدي همچون كمنيوس چك و جان لاك انگليسي اثر زيادي مي گذارد. (كاردان ،(109

در حوزه تعليم و تربيت تحولاتي پيش مي آيد به نحوي كه مردم راه بهتر زيستن را در تعليم و تربيت فرزندان و علم مي دانند و لذا مدارس خصوصاً ابتدايي بهبود كمي و كيفي مي يابند و اولين مركز تربيت معلم براي تربيت معلمانِ توانا به امرِ تدريس توسط كشيش ژان باتيست دولاسال(1651-1719م) تاسيس مي شود.همچنين توجه به آموزش دختران بيشتر شد و به آن اهميـت دادنـد مدرسه سن سير در فرانسه توسط زني به نام دومنتنون تاسيس شد كه او دختران 7 تا 18 سال را در اين مركز آموزشي ،تربيت مـي

كرد و دختران علاوه بر خواندن و نوشتن و آداب معاشرت و هنرهاي نظير تئاتر رادر آنجا مي آموختند . (كاردان ،(110 فنلون فرانسوي معتقد است كه اهميت آموزش دختران كمتر از پسران نيست و علاوه بر خواندن و نوشـتن و خانـه داري بايـد

باحساب و علم اقتصاد ، قواعد و مباني عدالت و تاريخ آشنا شوند و قدرت تعقل و تفكر آنها را پرورش داد.(كاردان،(111 بطور خلاصه ،فضايي كه فلسفه جديد در آن متولد شد ، معلول زوال قدرت و سلطه كليسا ، پيـدايش علـم تجربـي و همـراه بـا

احياي دانشِ معرفت باستان بود . تفكر از جزم انديشي مسيحي آزاد و به راه اصلي خودش برگشت ، اگرتفكر محض را مدنظر قـرار دهيم رنه دكارت ،بنيان گذار فلسفه جديد است و لي در فلسفه معاصر ، علوم طبيعي و سياسي بجاي انديشه هاي جزمي سده هـاي


2

ميانه قرار گرفته است و اولين كوشش هايي كه در راه سازگار كردن فلسفه با نظام علوم جديد صورت گرفته توسط فرانسيس بيكن مي باشد. (هالينگ ديل،(165

آموزش

آموزش در لغت نامه هاي فارسي به معني : »ياد دادن،تعليم وآموختن تعريف شده است.« (فرهنگ معين، لغت نامه دهخدا، ماده آموزش).

راغب در مفردات مي نويسداخْتاَل»ميﱠعلُبكُونُصﱠماييبِتَكْرالمُتَعَلﱢممِننَفحصُليتكْثرحيَيرٌْتّ«سِهُ( حسين بن محمد راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، پژوهش صفوان عدنان، الطبعه الاولي، دمشق، دارالقلم، 1416، ص » ( .580آموزش آن است كه با تمرين و تكرار زياد، از آن اثري در ذهن و نفس دانش آموز پديد مي آيد«|

دكتر علي محمد كاردان مي گويد:»آموزش براين دلالت دارد كه كسي (معلم يا مربي) كاري كند تا ديگري امري را واجد شود؛ به اين معني آموزش براي آن است كه دانش آموز واجد علم و آگاهي گردد.) « علي محمد كاردان و ديگران، 1372، ص (. 336

ليبراليسم

واژه ليبراليسم (Liberalism)به معناي آزادي خواهي ،از واژه انگليسي ليبرتي (Liberty) به معناي آزادي گرفته شـده است.(سـالوين شاپيرو،(9 تعريف ليبراليسم: ارائه تعريف دقيق و جامع از ليبراليسم به عنوان يك مكتب سياسي و اجتماعي كاري بس دشـوار ،بلكـه نـاممكن

است؛اما با اين حال ،تعريف هاي متعددي از سوي نظريه پردازان غربي بر اين موضوع ارائه شـده است.(آربلاسـتر،17و(14از جملـه شاپيرو مي گويد: »ليبراليسم را مي توان به طور دقيق نگرشي به زندگي و مسائل آن وصف كرد كه تاكيدش بر ارزشهايي همچون آزادي براي افراد ،اقليتها و ملتهاست.)«سالوين شاپيرو،(3

كلياتي از نظريات فلسفي و تربيتي متفكران اصلي قرن هفدهم

در قرن هفدهم دو نحله جديد در فلسفه بوجود آمد يكي مكتب تجربه گرايان به رهبري فرانسـيس بـيكن انگليسـي و ديگـري مكتب خردگرايان به زعامت رنه دكارت فرانسوي آراء و نظرات خود را بيان كردند در اين قرن افـرادي همچـون اسـپينوزا ،لايـب نيتس ،كمينيوس ،جان لاك نيز از انديشمندان تاثير گذار قرن بودند كه خود به نحوي متاثر از نظـرات بـيكن و دكـارت بودنـد در اينجا اجمالاً به پاره اي از انديشه هاي فلسفي و تربيتي آنها پرداخته مي شود.

فرانسيس بيكن(1561-1626م):

او در انديشه تاسيس روش علمي به عنوان تنها شيوه تحصيل معرفت بود و مي گفـت كـه روشـهاي افلاطـوني و ارسـطويي ،توانايي رسيدن به شناخت حقيقي را ندارند. خود او روش مشاهده و استقرا؛يعني گرد آوري داده ها و سـپس تفسـير كـردن آنهـا را پيشنهاد كرد . در واقع اوتاكيد بر بنيان تجربي و مشاهده اي معرفت داشت كه اين فتح باب جديدي در فلسفه مي باشد . (هالينـگ ديل،(166 بيكن قاضي بود و قضاوت ميكرد وحتي مدتي به مقام خزانه داري رسيد و پس از آنكه اورا به رشوه خواري مـتهم كردنـد ،ايـن

منصب را از دست داد .اوتوانايي فكري بالايي داشت و نويسنده اي چيره دست بودكه هم دوره با ويليام شكسپير مي باشد.

بيكن از فلسفه ارسطويي انتقاد ميكرد و ايراد مي گرفت كه پيروان ارسطو به منطق ارسطويي كه فقط يك نوع ابزار تحقيق اسـت آنرا به عنوان هدف كار و پژوهش شمرده و فكر مي كنند كه با پرداختن به بحث هاي منطقي ، از هرگونه بررسي ديگر ،بـي نيـاز

3

هستند . آنها دانش را در كتابهاي گذشتگان مي جويند و فكر مي كنند كه با خواندن اين كتابها و بحث و جدل منطقي (بدون آنكـه به طبيعت نگاهي بيندازند) به شناخت و معرفت دست خواهند يافت . او معتقد بود كه براي شناختن طبيعت بايد به سوي آن رفت و قوانين طبيعت را ياد گرفت اوبه همين دليل به تكيه ارسطو بر استدلال قياسي و ناديده گرفتن روش تجربي انتقاد كرده و آنرا نـاروا مي داند و مي گويد تنها از طريق فراهم آوردن نمونه هاي تجربي است كه مي توان به دانستني هاي تازه دست يافت . او مي گويد كه قياس كه از گزاره هاي كلي آغاز مي كند هيچگاه ما را به شناخت تازه نمي رساند بلكه فقط مي تواند به آنچه كـه مـي دانـيم نظم بدهد و او معتقد بود كه با مشاهده و سنجيدن نمودهاي طبيعي ،نه تنها ،رابطه دقيق آنها را مي فهميم بلكه چگونگي پيدايش آنها را نيز مي توانيم پيش بيني كنيم . (نقيب زاده،(99

در واقع او نظر افرادي را كه معتقد بودند فقط موضوع هاي مذهبي ، ارزش آموختن دارند را ،رد كرد و رو كـردن بـه طبيعـت را لازم شمرد.

در عصر باستان دانش ارزش ذاتي داشت و در دوره ميانه ،ارزش دانش در خدمت به اعتقادات ديني و كليسايي بيان مي شـد ،امـا بيكن ارزش دانش را در نيرو و توانايي كه از آن بر مي خيزد تا بر طبيعت چيره شود و رويدادها را به فرمان آدمي در آورد ميداند.اين همان ديدگاهي است كه پيگيري هاي آن به علوم جديد اروپايي و تكنولوژي كنوني ختم شده و افرادي همچون كمنيوس چك بـا پيروي از نظرات او ، انديشه هايش را به حوزه تعليم و تربيت اروپا وارد و ارائه كرد.(نقيب زاده،(100

رنه دكارت فرانسوي 1596-1650)م):

او به عنوان بنيان گذار فلسفه جديد شهرت دارد. او در ابتدا رغبت زيادي به رياضيات داشت و معرفت يقيني را در رياضيات مي ديد و در ساير رشته ها نمي دانست. هدف او اين بود كه فلسفه را به نوعي باز نويسي كند و نظام معرفت را طوري بر بنيـاد اصـول موضوع ترديد ناپذير، بنا سازد كه گويي رياضيات است، اين موضوع در واقع ،نطفه خردگرايي فلسفي اوست .(هالينگ ديل،(174

دكارت در ابتدا ، وظيفه خود ميدانست كه كشف كند كه اصل ترديد ناپذيري وجود دارد يانه ؟ و با يافتن اين اصل، تصميم گرفت تا به هرچيزي كه امكان دارد شك كرد، شك بكند .از شك روشمند(دستوري)خود، به اين نتيجه رسيد كه مي تواند در حقيقتِ هـر چيزي شك كند ، جزدر اين واقعيت كه خود او شك مي كند و از آنجائيكه شك كردن خود نـوعي انديشـيدن اسـت پـس واقعيـت اينست كه او مي انديشد بنابراين يك اصل ترديد ناپذير وجود داشت و آن اصل اينبود كه ( مي انديشم ، پس هستم) . اوبـر بنيـاد اين اصل ، فلسفه اي ساخت با اين محوريت كه انسان ماهيتش و سرشت ذاتي اش بر انديشيدن اسـتوار اسـت. و لازمـه انديشـه ، تصور موجود كاملي است كه بايد بيرون از انديشه وجود داشته باشد كه آن وجود ، خدا است. اومي گفت كه مهمترين شيء خـارجي در نزد ما بدن ماست و مسئله اي كه در اينجا مطرح است اينست كه انديشه كه بخشي از ماست(روح ما) چگونه با بخش جسـماني (جسم ما) يگانه شده است. دكارت در اين مورد راه حلي پيشنهاد مي كندبه اين نحو كه در جهان آفـرينش دو جـوهر وجـود دارد ، جوهر انديشه يا روح و جوهر بُعد يا امتداد يا ماده ، و قوانين مكانيكي كه بر اعمال طبيعت حاكم است به قلمرو غيرمادي يـا جـوهر (انديشه ) نمي توانند تعميم داده شوند . به همين دليل ، ديدگاه يگانگي يا وحدت رها شده و نوعي دو گـانگي جـاي آن را گرفـت. ماهيت ماده ، بُعديا امتداد است و ماهيت روح ، انديشه مي باشد اما اينكه دو جوهر كه ماهيت هر كدام بـي بهـره از ديگـري اسـت چگونه با هم يگانه شده اند مطلبي است كه دكارت از بيان آن ناتوان است . دكارت انديشيده بود كه بر پايه چند مفهوم يعني اصول موضوع رياضيات ، قضيهيِ ( مي انديشم، پس هستم) و مفهوم امتداد و مفهوم خدا، مي تواند اصول علمي يكتا و يگانه اي را پـي ريزي كند و يا درخت معرفت را بروياند ، درختي كه ريشه هايش مابعدالطبيعه ، تنه اش طبيعيات و شاخه هايش ساير علـوم باشـد.